آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

۱۵ مطلب در آگوست ۲۰۱۷ ثبت شده است

352

| دوشنبه, ۷ آگوست ۲۰۱۷، ۱۰:۰۹ ق.ظ
امروز نمیدونم بعد چن روز همدیگه رو دیدیم. ساعت حدود 11:30 تا 1 با هم بودیم. کیک بستنی و ساندویچ خوشمزه+ دلستر. که میگفت چون دلستر واسم سفارش دادی یعنی دوستم داری! بعدش رفتم یه عالمه وسایل شیرینی پزی خریدم. از بعدظهر استندبایم. پایان!

351

| يكشنبه, ۶ آگوست ۲۰۱۷، ۰۴:۲۹ ق.ظ

رابطه عاطفی خیلی پیچیدس! واقعا مستأصل شدم. نمیدونم چی میخوام از جون جفتمون. فکر و خیال امون جفتمون رو بریده 

350

| شنبه, ۵ آگوست ۲۰۱۷، ۰۹:۴۲ ق.ظ
عملاً در حال پاره شدنیم از فرط گرما و شرجی هوا. رطوبت به سان سطل آبی روی پوست می‌پاشه و در این هوای معطر باید بشینم توی اتاقی که حتی در زاویه باد کولر هم نیست کتاب 400 صفحه ای فوق تخصصی به زبان اصلی بخونم. خود استاد بود میخوند واقعاً؟
باید گامی در راستای زبان انگلیسیم بردارم. باید...

349

| چهارشنبه, ۲ آگوست ۲۰۱۷، ۰۱:۰۰ ب.ظ

فک کنم دیگه کم کم داره وقت مراقبتهای خاص تر از پوستم میرسه. امروز یه مرطوب کننده دور چشم گرفتم واسه جلوگیری از چروکهای سطحی. بعلاوه از حدود دو هفته پیش هم از تقویت مژه استفاده میکنم هر روز. عصری با خواهر رفتیم یه سر ضدآفتاب مخصوص بخره که منم سر راه یه ادکلن خوشبو خریدم که گفت ۱۵۰ واسه شما ۱۲۰ اما ۱۱۵حساب کرد. عطرش خوبه انصافا از حموم اومدم هنوز مچ دستم بوشو میداد. همین دیگه.بعلاوه ضد آفتاب نود تومنی که همچنان روی پوست فوق چرب صورتم سنگینی میکنه. اما من دم نمیزنم. بخاطر پولی که بالاش دادم! خیلیم خوبه اصلا. فردا با ضد آفتاب خواهر تست میکنم. با یکبار استفاده دقیقا بعد از چند ساعت میفهمم که این مناسب من هست یا نه. تا حالا انواع ضد آفتابهای متوسط به بالا و پایین رو امتحان کردم و هیچکدوم کیس من نبوده. میترسم خیلی پول بالاش بدم(با اینکه تا حالا سر جمع کم  هم خرج انواع ضد آفتابام نکردم!). القصه که آخر این هفته بعد از بیش از دو هفته میرم خونه. دلم از الان واسه جوجه تنگ میشه. اما بلخره هر آمدنی را رفتنیست و من یکم هم باید در راستای پایان نامه مطالعه کنم یا نه؟ آزمون زبانم که مالیده شد. وقتی اینجام یاد یه وبلاگنویسی میفتم که به خواهر خانومش میگه اژدها. دقیقا داماد یکبار چند روز پیش این لفظ رو راجع بهم بکار برد. فک کنم داره شهرتش جهانی میشه!

امروز صب جوجه پشت سر مادرش لج کرده بود. البته قبل اینکه بره. شر شر اشک میریخت. من یه ربع به هفت بخاطرش بیدار شدم و بغلش کردم. باش حرف زدم و بازی کردم. خلاصه آرومش کردم و بعد از یک ساعت و نیم خودمو زدم به خواب و اونم اومد پیشم خوابید تا یازده و ربع. واقعا عاشقشم مخصوصا وقتایی که خوش اخلاقه. رفتیم با هم نون خریدیم و صبونه خوردیم و رفتیم بیرون و برگشتنی مامانشو دیدیم و باز رفتیم خرید. عصرم که جوجه رو خوابوندم و من و خواهر دوتایی رفتیم خرید. خلاصه روز خوبی بود. 

***راستی! وزن اضافه کردم.اونم خیلی زیاد. ۵۱.۴۰۰ شدم!!!

348

| سه شنبه, ۱ آگوست ۲۰۱۷، ۰۱:۴۰ ب.ظ

یه قرار ساده دوستانه به قیمت ۱۷۵۰۰ با تخفیف دانشجویی تیارت اشکان خطیبی تموم شد که تیارتشم چندان مالی نبودا.باشه کار فرهنگی کردیم اصلنم ناراضی نیستم.دوست دارم تیاتر و این حرفا رو.ولی اون پونزده تومن چی بود که دوستان جان کردن تو پاچم بابت پول آژانسو نمیفهمم.وقتی اسنپش شیش تومن بود ولی بزور بردنم یه جای دورتر واسم آژانس گرفتن  با یه ماشین بی علامت و فلان و نه هزار تومنم گرونتر، یعنی قشنگ رو دمم موندا....الانم که نشستم تو نور چراغ خواب جوجه جان و پس از استعمال ریمل تقویت مژه هام دارم ساقه طلایی و چایی یخ سق میزنم. بهتر که بیرون چیزی نخوردیم.وگرنه کلیم بابت اون باس پیاده میشدم. با این آدمای باکلاس بالا شهری.