439
| شنبه, ۲۷ ژانویه ۲۰۱۸، ۰۱:۴۸ ب.ظ
خدایی پی امهای عشق و دوست داشتن و قلبی که برام میفرسته رو اعصاب و روانم میره. اما کظم غیظ میکنم و هیچی جوابشو نمیدم. درسته وقتی پیامشو میبینم هزار بار با خودم میگم جون مادرت جون عزیزانت دست از سرم بردار بکش بیرون یا هرچیز دیگه ای. اما هیچی نمیگم. شاید برداشت میکنه که ناز میکنم براش. اما سر شدم. یعنی از اینکه میبینم میتونم زندگیمو تغییر بدم دلم میسوزه که مث یه زن خونه دار بچه بغلی که تو تصورات اون از منه ادامه بدم. یه زن وابسته که برای خالی نبودن عریضه این آموزشگاه به اون آموزشگاه میدوعه که بگه من مستقلم. من تو جامعه ام. اماتصور من از خودم همیشه یه دخترجوون سرحاله که دکترای این رشته خفنشو داره و دانشجوهاشو راهنمایی میکنه. دلم میخواد یه کسی بشم. نه اینکه بشینم خونه. والا
- ۱۸/۰۱/۲۷