آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

439

| شنبه, ۲۷ ژانویه ۲۰۱۸، ۰۱:۴۸ ب.ظ
خدایی پی امهای عشق و دوست داشتن و قلبی که برام میفرسته رو اعصاب و روانم میره. اما کظم غیظ میکنم و هیچی جوابشو نمیدم. درسته وقتی پیامشو میبینم هزار بار با خودم میگم جون مادرت جون عزیزانت دست از سرم بردار بکش بیرون یا هرچیز دیگه ای. اما هیچی نمیگم. شاید برداشت میکنه که ناز میکنم براش. اما سر شدم. یعنی از اینکه میبینم میتونم زندگیمو تغییر بدم دلم میسوزه که مث یه زن خونه دار بچه بغلی که تو تصورات اون از منه ادامه بدم. یه زن وابسته که برای خالی نبودن عریضه این آموزشگاه به اون آموزشگاه میدوعه که بگه من مستقلم. من تو جامعه ام. اماتصور من از خودم همیشه یه دخترجوون سرحاله که دکترای این رشته خفنشو داره و دانشجوهاشو راهنمایی میکنه. دلم میخواد یه کسی بشم. نه اینکه بشینم خونه. والا
  • ۱۸/۰۱/۲۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">