آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

447

| جمعه, ۲ فوریه ۲۰۱۸، ۰۱:۵۹ ب.ظ

خب، طبق معمول یک سال بزرگتر شدم. 

امروز نشستم یادداشتهای سالهای گذشته تولدم رو خوندم.

بعضیها خیلی مختصر و مفید بود. اکثرا در واقع مختصر بودند. 

الان یادم افتاد که یک سری هم توی دفترهام یادداشت نوشته ام. بعد اونها رو هم میخونم.

اما یادداشتی هم امروز خواهم نوشت...

یک روز قبل از تولدم، در واقع شب تولدم، برادر و همسرش دست به سورپرایز بنده زدند و فکر میکنم این اولین سورپرایز واقعی زندگیم بود. چون انتظار داشتم همون روز تولدم برام کیک بیارن. سورپرایز شدن من هم به این صورت بود که یک لحظه جا خوردم فقط.

ولی خب کیک برام درست کرده بودن.

کادوی خوشگل آوردند.

شمع گرفتیم.

عکس گرفتیم.

دستشون درد نکنه.

واقعا ما فقط اونها رو داریم.

بعد هم مامان و بابا و مادربزرگ کادوهاشون رو بهم دادن.

شب هم بعد از تحویل سال!

طبق معمول کازِن زنگ زد.

بعدشم خواهرش.

تا فردا...


  • ۱۸/۰۲/۰۲

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">