آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

624

| چهارشنبه, ۱۳ مارس ۲۰۱۹، ۰۸:۲۷ ق.ظ

دیروز سرویس شدم.ساعت ده اینا بیدار شدم اما تا شیش تو اتاق مشغولاتاق تکونی بودم.  پدرم درومد. فک نمیکردم اینقدر کثیف بااشه. ولی به نسبت خیلی زیادی سر و سامون گرفت.

قرار بود امروز برم خونه نین اما شب زنگ زد که کنسله. شبش برام یه ترجمه خورد و تا ساعت سه بیدار بودم به انجام دادن اون. یه فیلمم گذاشتم تو دانلود. امروز ساعت دوازده ظهر بیدار شدم. اول ناهارپختم که برادر کلی ایراد گرفت. بعدشم نشستم به ادیت ترجمه. بعد ظهر نشستم یه کم فیلم دیدم.میخوام یه کم کار مفید کنم خدا بخواد

دلم فیلم خوب میخواد

دلم میخواد کتاب خوب هدیه بگیرم

دلم خیلی چیزا میخواد

خوش گذرونی هم میخوام

کو اما؟

  • ۱۹/۰۳/۱۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">