656
خر این موقع صب میره خواستگاری؟
تازه الان صبونه خوردم
اشتباه نکنید! بعد از رفتن زنه
در واقع از خواب پاشدم رفتم دسشویی و دلی از عذا درآوردم. تازه صورتمو شسته بودم که مامان گفت آماده شو بیا
مسواک زدم و اومدم اتاقم خط چشم کشیدم که دیدم در میزنن
محل ندادم
هی در زدن
رفتم وا کردم دیدم مامانه
گفت با زنه داریم میایم
کلی تو اتاقم فحشش دادم
آخه ده صب؟ خواستگاری؟
ای بابا
حالا موهام به انیشتین گفته بود زکی
سریع یه اتو کشیدم به موهام
کرم زدم به صورم و یه لبلو
حالا موندم چی بپوشم
شانس آوردم سرد بود اون بلوز بافت صورتیه رو پوشیدم
هیچی دیگه
به همین سادگی اینهمه مقاومت میکردم زنه یلخی پا شد اومد خونمون
از خونه نگم که بازار شام بود
زنه یه کم لنگه مامانمه فک کنم
البته شاید خیلی زرنگ تر و مارموزتر
تا اونجا که فوضولی بچه نداشتن داداشم اینا رو هم کرد
به تو چه فوضول
آخه من نمبفهمم به کسی واقعا چه ربطی داره
این یه مسئله شخصیه. تعداد افراد خانواده یک آدم!
اینجا چرا اینجوری شد؟ همه علامت تعجبا میرن ته؟
هیچی خلاصه یه چایی براش آوردم لمبوند
از اول تا آخر هم هی حرف پسرش رو زد
حسابی هم بهش وابسته س
چون اون یکی پسرش اینجا نیست
فکر میکنم اینکه از یه شهر بزرگتر پاشده اومده یه شهر کوچیک برای پسرش دنبال زن میگرده واسه همینه که دختره رو بچپونه تو مشتش
خیلی بدبیم نه؟ خب حق دارم
آره. گفت یه بار دیگه هم یه شهر دیگه رفتن خواستگاری پسره خوشش نیومده
معلومه دنبال دختر چشم و گوش بستس!
- ۱۹/۰۴/۱۶