دیروز و فردا
خب روزی که گذشت چه کردم؟
صبح صبحانه بچه ها رو دادم. باقالی درآوردم تا ظهر باقلاقاتق بخوریم. دو سری ماشین لباسشویی روشن کردم و رختها رو رو بند پهن کردم. ناهارو مامان درست کرد. ولی برنج رو من آوردم. بعدش به نظافت شخصیم رسیدم. اعم از ناخن و بند و اپیلاسیون...
بعد از ناهار کمی تخمه شکستیم. میوه شستم. و لش کردم. یه چرت کوتاه زدم. چای خوردم و فیلم دیدم. An impossible love. بد نبود ولی واو هم نبود.
عصری با پارتنر حرف زدیم. رم گوشیم ترکید و فرمتش کردم و تمام اطلاعاتم رو از دست دادم. مهم نیست.
ولی رمم دوباره قابل استفاده شد.
شام سیب زمینی پخته داشتیم. کمی خوردیم و من نشستم به چه کار؟ یادم نیست.
آها! دیروز چند تا ایمیل زدم و یکی از اساتید گفت در رابطه با فاند هیچ قولی نمیدیم اما فرم پر کن و اسم من رو بعنوان راهنمات بنویس. اگر رایگان بود ۱۰۰ در ۱۰۰ این کار رو انجام میدادم اما فعلا یک ایمیل به مراتب بالاتر زدم تا ببینم کاری برایم میکنن یا نه
به اون یکی استاد نقدتره هم میخوام ایمیل بزنم که خبری داده باشم. اما متنش رو برای پارتنر فرستادم تا تایید کنه. هنوز اعتماد به نفسم هزار نشده متاسفانه و یکی باید تاییدم کنه
برای فردا،
میخوام ظهر سوپ درست کنم. گوشت هم بیرون گذاشتم. صب باید جو و بلغور رو آماده کنم
علاوه بر این میخوام کیک بپزم. اگر بتونم دستور هویج گردو رو پیدا کنم محشره. هر چند برای مصرف گردوی فلان هزار تومنی دلم میلرزه ولی این کیک فوق العادست
باید لباسهامم اتو کنم فردا
کار دیگه؟ اگر بتونم یک جلسه با پارتنر داشته باشم عالی میشه
دوش باید بگیرم و دوست دارم قبلش کمی ورزش هم بکنم
دیگه همین
امیدوارم حال مامان خوب باشه
- ۲۰/۱۱/۲۶
چه برنامه ریزی پر کاری:)
ایمیل زدن به اساتید کار خیلی سختیه، من همیشه یه حس وفاداری خاصی پیدا می کنم که به این ایمیل زدم،دیگه نباید به بقیه ایمیل بزنم، مثل اینه که میری یه مغازه، بعد چون رفتی دیگه نمی تونی دست خالی بیای بیرون همونجا بر خلاف میل خودت، خریدت رو می کنی. اصلا یه وضعیتی!
:)