آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

1226

| چهارشنبه, ۱۴ سپتامبر ۲۰۲۲، ۰۷:۵۹ ب.ظ

چهارشنبه، 14 آگست

 

واقعا چقدر زمان زود میگذره! باورم نمیشه!

فردا میشه یه سال که ایران رو ترک کردم و اومدم اینجا! چقدر زود گذشت. چقدر نسبت به پارسال بیشتر جا افتادم! چقدر همه چیز روتین تر شده و انگار من جاگیر تر شدم. ولی تو درس خوندنم رییییی.....دم!

 

دیروز یه میتینگ با استادم و اون یکی استاد از دپارتمان دوست و همسایه داشتم که متاسفانه هرچی صدا ریکورد کرده بودم پرید. واقعا ناراحت شدم ولی حرص نخوردم چون انتظارشو داشتم. تف تو این شانس. حالا یه سری نوت چرت و پرت برداشتم ببینم میفهمم چی به چیه یا نه.

 

امروز از صب موندم خونه که مثلا مث آدم درس بخونم. ولی نخوندم. صب همش تلفنی حرف زدم و صبونه خوردم و دور خودم چرخیدم. بعدش ناهار خوردم و  البته ماست درست کردم. بعد از ظهر هم پای گوشی و دیگه نشستم که برنامه ریزی کنم واسه درس خوندنم. ساعت 6 با اف رفتیم واکسن بزنیم و اولا که من میخواستم مد.ررر.نا بزنم چون دو تا دوز قبلیم فا.ی.ز.ر بود. این داروخونه مدر..نا نداشت و من کمی مردد شدم. بعدش بهمون یه فرم داد که سوالا و اطلاعات رو باید پر میکردم و گس وات؟ نوشته بود که آیا در 14 روز اخیر واکسن دیگه ای زدی؟ من داشتم سکته میکردم! اومدم چک کردم و دیدم که اون واکسن رو 16 روز پیش زده بودم ولی بازم ترس برم داشت و دیگه بهانه گرفتم و اومدم بیرون و نزدم. حالا انشالله هفته دیگه میرم دوز سومم رو میزنم!

 

دیگه از اونجا رفتیم کمی خرید کردیم، چیکن استریپس فریزری و آووکادو و آب پرتقال و شیر خریدیم و یه اسپری مو ضد ویزویزی خریدم چون قبلیه داشت تموم میشد. الانم حدودا یه ساعت دیگه قراره بریم وینگ بخوریم. چون که امروز نصف قیمته!

اینم از امروز. برم ببینم میتونم دو کلمه درس بخونم، یا حداقل برنامه ریزیم رو تموم کنم

 

  • ۲۲/۰۹/۱۴

نظرات  (۳)

  • ربولی حسن کور
  • سلام

    منو بگو که فکر میکردم فقط خودم نمیتونم درست درس بخونم

    پس یه معضل جهانیه!

    پاسخ:
    درود!
    منم والا فکر میکردم که فقط خودمم تا به لطف خدا دوستانی همچون خودم پیدا کردم :)))

    یکسالگیت مبارککککککککک دیدی چه زود گدشت باور نمیکنمممممم منم

    پاسخ:
    آره واقعا! 
    مرسی ^_^ فک کنم یه سالگی شما هم خیلی نزدیکه دیگه :دی

    آفرین عزیزم 

    یکسالو راحت رد کردی مستقل و محکم و قوی

    انشالله که تو درساتم اوکی شی که عذاب وجدان نداشته باشی

    درسته درس اولویته

    ولی روزای عمر و جوانیت داره میگذره

    به تفریحات و خوشی و مفید بودن هم برس

    بهترین دوران زندگی همین سن دانشجویی و مستقل بودنه

    نه شوهر نه خانواده

    بدون اقا بالا سر

    واقعااا تنها دورانیی که یک زن ایرانی 

    برابر مردا هم میشه و ازاد و مستقل

    قدرشو بدون

    امیدوارم روز بروز موفقتر و قوی تر بشی

    پاسخ:
    ممنونم میترای عزیز 
    سلامت باشید💖

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">