آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

1229

| يكشنبه, ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۲، ۰۷:۱۵ ب.ظ

یکشنبه، 18 آگست، ساعت 19:02

 

امروز صب قبل از نه بیدار شدم. با کلی پف ناشی از اشکریزون دیشب. یه کمی تو تخت لولیدم و بعدش پاشدم یه شیر قهوه به همراه وافل و نوتلا خوردم. 

بعدش گفتم یه قسمت از دیس ایز آس رو ببینم حال و هوام عوض شه

کدوم قسمت بود؟ اونجا که مدیسون داشت زایمان میکرد و کوین نتونسته بود پیشش باشه و رندال و بث با ویدیو کال کنارش بودن و مث اسب با مدیسون زار زدم. چراااااا؟ :))))) هیچی اینم سر صبحی حال عوض کردن ما!

بعدش خبر اومد که جوجه تب کرده و یه کمی باهام چت کرد

بعدش پوشیدم و رفتم دوز سومم رو زدم بلخره. مدر..نا زدم این یکی رو

تا الان که فقط کمی آرمم سُور شده. داره کم کم سُوریش بیشترم میشه. حالا ببینیم چی میخواد خدا

برگشتنی رفتم پیش اف که وسایلا و خریدامو بگیرم که تصمیم گرفتیم پیتزا بخریم باز

من رفتم گرفتم و اومدم خوردیم و وسایلامو آوردم بالا

گوشتا رو بسته بندی کردم. سه تا همبرگری درست کردم و یه مقداری هم با مواد سیب زمینی کوکو قاطی کردم تا شب سرخ کنم

بعد مین وایل حلوا زعفرونی هم درست کردم. دیگه همین

تا هم نشستم استادم ایمیل داد که کرو فیتینگ رو مایلم سریعتر درست کنی و خبرشو بهم برسونی. و روز میتینگهای هفتگیمون رو مشخص کرد. شد پنحشنبه ها ساعت 2 بعد از ظهر :-S

خدایا رحم اولسون

  • ۲۲/۰۹/۱۸

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">