آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

1238

| پنجشنبه, ۱۳ اکتبر ۲۰۲۲، ۱۲:۱۰ ق.ظ

پنجشنبه، ۱۳ اکتبر ۲۰۲۲، ۰۰:۰۱۲ 

 

خب از دیروز دوباره تماسم با خونواده قطع شد. یه ۶۰ دقیقه مکالمه خریده بودم که فقط شیش دیقش مونده و دوباره فک کنم باید بخرم باز :|
فردا چون میتینگ دارم امروز بسیار روز سنگینی بود و به فکر کردن زیاد گذشت

صبح که از هفت زنگ گذاشتم اما تا پاشدم نه بود :|
بعدش نشستم به اتلاف وقت و گوش دادن به ویس هفته قبل استاد تا ببینم به این پسره اندرگرد شاخ چی باید بگم

ساعت دوازده باش میتینگ داشتم که واقعا رو مخه. همه چیز رو میخواد من لقمه کنم بذازم دهنش

مثلا امروز میپرسه که بهترین راه برای محاسبه کانفیدنس آو مین چیه. حالا من اصلا نمیدونم خود کانفیدنس مین چی هست تا بخوام راههای رسیدن بهشو بگم. یکی نیس بهش بگه مرتیکه این چیزا رو از من نپرس...

 

دیگه بعدش بلافاصله حاضر شدم رفتم دانشگاه و البته یه ۵۰ دقیقه رفتم اول باشگاه ورزشمو کردم و بعدش مستقیم آفیس. تخم مرغا و ناهار خوردم و ساعت دو و نیم اینا بود فک کنم شروع کردم به کار. البته بیشتر سرچ بی جواب و فکر کردن بود. اون وسطا هم رفتم با ع یه کافی خوردم و دوباره برگشتم. پسر هندی کناریم گفت اوتلایر داده هاتو حذف کن و البته چند تا روش دیگه هم گفت که من فعلا این کار رو کردم، بد نبود اما آر اسکوعردش خیلی کم شد متاسفانه... بعدشم نشستم یه ریپورت درست کردم برای استادم که بدبخت نشینه ران بگیره برای من... تا الان هربار رفتم پیشش یه کد فزرتی داشتم میگفتم ران بگیر... خیلی کارم زشت بود! دیگه امروز برای اولین بار یه فایل ریپورت آماده کردم🤦🏻‍♀️ دیگه البته فک کنم کار هر هفتم درومد... اوه اساینمنتا هم موند...

باید هزینه سابمیت مقاله هم بدم...

یه اپتیمیزیشن برعکسمم موند برای صبح...

حمومم باید برم...

ساعت یک اون پسره فزرتی میاد باید برم لب... 

ای بابا

تازه دستکشمم باید برم بگیرم

البته نمیرسم

یه کار پارت تایمم داخل دانشگاهه که فردا بعد از ظهر اولین شیفتم رو بهم داده. اونم باید برم

هیچی دیگه؛ فکر کردن بهشم پک و پارم کرد

برم بخوابم که صب زود پاشم

تنها نکته روشن این که ناهارم رو حاضر کردم و پک کردم تو یخچاله :|

  • ۲۲/۱۰/۱۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">