آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

1241

| سه شنبه, ۱۸ اکتبر ۲۰۲۲، ۱۰:۳۰ ب.ظ

سه شنبه، 18 اکتبر 2022، 22:16

 

امروز بلخره خبر رو بهم دادن. مامانبزرگم فوت کرد. دیروز هم دفنش کردن. 

مطمئن بودم که یه اتفاقی افتاده و بهم نگفتن... مامانبزرگیم مرد؟

گفتم چهارشنبه خوابشو دیده بودم؟ چقدر تو خواب بغلش کردم و گریه کردم؟

به زبونم نمیاد بگم خدا رحمتش کنه. تو ذهنم اون کنج بین دو تا مبل نشسته و به همه جا دید داره. 

من خیلی بد بودم. میخواستم ازش بخوام حلالم کنه. به خاطر همه بد بودنام. همه عصبانی شدنا و داد زدنام. 

نمیدونم چرا وقتی تو اون خونه بودم نمیشد خوب باشم.

امروز به خواهرم زنگ زدم و بهم که گفت قط شد گوشیم

آخرین دقیقه اشتراک اسکایپم بود

وسط ساختمون آفیس بودم

تازه پریود شده بودم و از صب صبونه نخورده بودم

بعدش برادر زنگ زد سریع و باهام حرف زد

گریه کردم

درسته 94 سالش بود. ولی سنگ نیست آدم که؟ از روزی که چشم باز کردم پیشمون بود.

با همه بدی ها و خوبی ها، قهر ها و اشکها و خنده ها، جزو خانواده ما بود.

پیر و تنها و ناتوان شده بود و بچه هاشم طردش کردن. همشون. 

دلم حیلی سوخت براش

یاد جوجه میفتم که خواهرم میگفت تو راه تهران گفته دلم خیلی برای حاج خانوم میسوزه میشه یکم براش گریه کنم؟ منم همینطور جوجه. منم همینطور. منم دلم خیلی میسوزه. ولی من گریه هامو خیلی قبلترا براش کردم

همون وقتی که براش خونه جدا گرفتن. چرا زودتر نگرفتن؟ چرا وقتی روی پاش بود و میتونست کاراشو کنه نگرفتن؟ وقتی به دردشون نمیخورد از خودشون جداش کردن؟

من جاجشون میکنم؟ 

من خوب نبودم

من ولی دوست نداشتم بره خانه سالمندان

من نمیدونم چی درست بود چی غلط ولی دلم میسوزه 

ظهر حتی با بابا هم حرف نزدم

میدونم خیلی کینه مادربزرگمو به دلش داشت

این آدم هم تموم شد.

و این تموم شدنا غم انگیزن...

تا ابد با آهنگای سیما بینا یادت میفتم حاج خانوم...

آروم و بدون درد بخوابی...

حاج خانوم من سعی کردم بد نباشم ولی نشد. امیدوارم واسه همه بد بودنام ببخشی منو. تو مهمون ما بودی اما ما میزبان خوبی نبودیم برات

 

  • ۲۲/۱۰/۱۸

نظرات  (۶)

  • مرتضی پورظهیر
  • متاسفم

    روحشون در آرامش

    پاسخ:
    ممنون

    آخی چه حیف

    پاسخ:
    :(

    تسلیت میگم عزیزم روحشون شاد

    پاسخ:
    ممنونم مینو جان🤍

    تسلیت میگم عزیزم

    پاسخ:
    ممنونم فرشته جان. سلامت باشید
  • خانم مهندس
  • خدا رحمتشون کنه

    تسلیت میگم بهت عزیزم

    پاسخ:
    ممنونم خانم مهندس. سلامت باشید
  • ربولی حسن کور
  • سلام 

    تسلیت میگم 

    یادشون گرامی 

    پاسخ:
    سلام. ممنونم آقای دکتر. سلامت باشید

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">