آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

1263- شب سال نوی خود را چگونه گذراندید؟

| يكشنبه, ۱ ژانویه ۲۰۲۳، ۰۴:۴۲ ب.ظ

یکشنبه، 1 ژانویه 2023، 16:35

 

خب. دیروز صب پاشدم ماست درست کردم. عصر هم سر کار بودم. چیتان پیتان کردم و رفتم سر کار. قرار بود تا دیروقت کار کنیم. اما ساعت 8 اینا بود که گفتن برو. بازم دو تا میز بیشتر نداشتم. یکیشون هم بیچ بازی درآورد و اعصابم رو خط خطی کرد. زنیکه *** سفارشی که مادر الدنگش داده بود رو گردن نمیگرفت و کلی شر و ور گفت و پول یه غذاشو هم ما نگرفتیم بازم زر مفت میزد و ناله زاری میکرد. ایشالا غذا کوفت خودش و مادرش بشه به حق پنش تن

تازه سر سرو زهر مارشون موهامو هم سوزوندم ایشالا تو آتیش جهنم بسوزه زنیکه سلیطه

آخیش یه کم خنک شدم :)

هیجی ساعت 8:30 اومدم خونه و تو راه زنگ زدم به ع که شب با اف بیان خونمون که گفت مهمون دارم و تو بیا. نمیخواستم برم خونشون. گفتم بذار به اف بگم که گفت به اونم بگو. اما اف جواب نداد.

منم اومدم خونه به کمی گریه کردم چون حالم گرفته بود. تنها هم بودم. نشستم یه انار دون کردم خوردم. یه کنسرو دلمه داشتم اونم خوردم. دیگه نشستم ویدیو دیدن و این کارا میخواستم سریال نگاه کنم که ع پیام داد که بیا و این حرفا. منم پاشدم سریع یه زیتون پرورده درست کردم حین حرف زدن با خواهر و با خودم بردم. دیگه تا ساعت نزدیکای 3 صب اونجا بودم. نشستیم دو قسمت سرایلشونو دیدیم و دیگه اومدم خونه تا بخوابم شد 4!

اینم از شب سال نوی ما!

  • ۲۳/۰۱/۰۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">