1268
نگاشته شده در دوشنبه، ۹ ژانویه ۲۰۲۳، حدودای ساعت نه اینا😄
صبح از ساعت ده رفتم دانشگاه. تا ساعت چهار و نیم کارایی که باید میکردم رو کردم
ساعت پنج تازه ناهار خوردم
بعدش با بچه ها چایی خوردیم و عصر ساعت شش و نیم با یکی از دوستای ع اومدم خونه
گردو شستم، تو فر خشکش کردم و آسیاب کردم و بار گذاشتم
گوشت قلقلی درست کردم برای اناربیج اما هوس فسنجون هم کردم
میخوام نصف گردوها رو فسنجون و نصفش رو اناربیج کنم ^_^
مایه ماکارونی هم درست کردم که فریز کنم برای آخر هفته
الان دارم برنج دم میکنم و آلبالو اخته آب کرده میخورم
صبحانه اوت میل و شیری که پختم رو خوردم و عصر چنان دسشویی لازم شدم که شانس آوردم بطری نوشابه برده بودم آفیس 😶🌫️
هربار به هر نحوی اوتمیل بخورم وضعیت همینه :))))))
فسنجونم روغن انداخته الهی شکر چه کوکب خانومی شدم ^_^
دیگه همین. نبض زندگی جریان داره، فقط یه خونواده کمه :دی
پ.ن: زعفرونامم بعد قرنی سابیدم که بزنم بر بدن. کلی هم ریختم توی برنجی که دم کردم. به به
- ۲۳/۰۱/۰۹
خانواده رو هم درست کن دور خوب خوش میگذره :))