1269-اتفاقات صبح
| سه شنبه, ۱۰ ژانویه ۲۰۲۳، ۰۱:۰۶ ب.ظ
سه شنبه، 10 ژانویه، ساعت 1 ظهر
امروز دو تا اتفاق مسخره افتاد
یکیش این که از راه پله ها داشتم میومدم برم بیرون که منیجر با سگش اومد
سگش مستقیم توی راه پله اومد شلوارمو تاچ کرد با کله ش
منم از هر موجود زنده ای که تاچ کنم یا تاچم کنه خوشم نمیاد متاسفانه. تو بگو گربه یا پرنده حتی... چه به سگ که فوبیا دارم :|
گفتم بهش میترسم پیلیز که بهش برخورد با یه حالتی گفت شیز عه بیبی که چش غره هم همراهش بود
زنیکه
مورد دوم هم که نمیتونم بگم در مورد یه آدم مزاحم احمق بود که کارش در حد کودکستان بود. یعنی اینقدر خندم گرفته بود که داشتم میمردم از خنده
حتی لبخند هم زدم :))))
حالا برم ببینم میتونم به کامپیوتر لب ریموت وصل شم. ناهار تازه فسنجون دارم با سالاد. به به به....
- ۲۳/۰۱/۱۰
چقدر خوب که حوصله آشپزی رو برای خودت به تنهایی داری. من هم یه کشور دیگه بدون خانواده ام زندگی میکنم و متاسفانه اخلاق بدی که دارم اینه که وقتی خودم تنهام حوصله ندارم غذای مفصل درست کنم و تنهایی بخورم برای همین همیشه غذاهام حاضری هست . هیچ وقت حوصله ندارم برای خودم مثلا قیمه و فسنجون درست کنم. مگه اینکه کنسروش باشه.