1277 دل تنگم و با هیچ کسم میل سخن نیست
چهارشنبه، 18 ژانویه
آفیسم
دلم تنگه
گرفته
برای کی؟ نمیدونم
چی بازش میکنه؟ اونم نمیدونم
غمگینم؟ افسردم؟ چه مرگمه؟ نمیدونم
دلم آدمای جدید میخواد
پ.ن: ساعت یه ربع یه هشت یه پیتزا سفارش دادم
تا نیم ساعت بعدش رسید
در واقع نه گرسنم بود نه هیچی، الکی سفارش دادم
بعدش رفتم بگیرم یه لحظه ترسیدم. گفتم اگه اوبریه بگیردم بندازدم تو ماشینش ببره چی؟ اومدم لایو لوکیشن فرستادم واسه عین. اما آقاهه اومد و کلی هم مهربون بود. پیتزاشم پشیزی نمی ارزید. گذاشتمش برای فردا ناهار. دو قاچشو البته خوردم. ولی کوچولو بود دیگه. لایو لوکیشنم دوطرفه پاک کردم
یه کمی موندم و نه و نیم با اتوبوس اومدم خونه. الان ساعت 22:03 شبه
میخوام بشینم قسمت آخر ریزالت رو تموم کنم تا فردا وقتمو بذارم روی ابسترکت، کانکلوژن و رسم شکلی که مونده.
دیگه همین
اما اومدم خونه خسته ام. دلم میخواد لش کنم
شاید فردا از خونه کار کردم. نمیدوم هنوز. دانشگاهم آخه شلوغه ولی باز به نسبت بد نیست میزان کار کردنم.
برم ببینم چه اصلاحی میتونم بکنم آخرین ریزالت رو...
- ۲۳/۰۱/۱۸
پیش میاد زیاد پیش میاد
دلتنگی رو میگم
تازه به نظرم تو بیشتر هم حق داری
سرت اگه خلوت تر شد یه گروهی که دوست داری پیدا کن.
یه گروه دانشجویی یا هایک با هرچیز دیگه ای که دوست داری و حالت رو بهتر می کنه.
اگه البته فکر می کنی اینا به درد بخورن
کار هنری