آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

1280- پایان ادیت مقالم

| سه شنبه, ۲۴ ژانویه ۲۰۲۳، ۱۲:۵۶ ق.ظ

سه شنبه، 00:47 نیمه شب، 24 ژانویه

 

دیروز ظهری رفتم باشگاه و خوب خلوت بود. ورزشمو کردم و اومدم و چیزی حدود 3 ساعت اینا از وقتم رو گرفت

البته علاوه بر وزنه شکم هم رفتم. چون روز قبلش رو تنبلی کرده بودم نرفته بودم

دیگه برگشتنی سر راهم رفتم قرص رو عوض کردم و قرص آهن هم گرفتم. همون 28میل.

ریمل رو هم پس دادم و جاش تیغ ابرو خریدم. قبلیه کند بود

دیگه اومدم خونه و ناهار خوردم و از عصر نشستم به انجام مقاله تا شب

شب ساعت 11و نیم بود یکم خوابیدم تا 2. بعدش پاشدم مسواک زدم و دیگه تا صبح خوابم نبرد. نباید پامیشدم. ولی جدی خوابم هم معضلی شده

اصلا خواب ندارم و وقتی میبینم یکی آسوده میخوابه حسودیم میشه اصلا. همین الانشم که از نصف شب گذشته خوابم نمیاد. الان میگم چرا

دیگه دیروز ظهری میگو درآوردم گذاشتم یخچال یخش باز بشه. پیاز هم خورد کردم گذاشتم یخچال که دیگه میرم حموم میام به پیاز دست نزنم دستم بو بگیره :)

دنده عقب زدم چرا! رسیده بودیم به شب :)))))

خلاصه دیگه صب یکمی خوابیدم و ساعت ده پاشدم و ادامه مقاله

البته این وسطا پرش افکار و بیقراری باسن هم داشتیم. یعنی لابلاش هی پامیشدم و میرفتم و میومدم اما خب کارمو هم میکردم. ناهار درست کردم و باز بعدظهر نشستم سر مقاله و نشون به اون نشون که از ساعت 2:30 ظهر تا 10 شب تلگراممو باز نکرده بودم

این وسط یه یه ساعتی هم ساعت 5 اینا چرتی زدم

همخونه اومد و کلید نداشت و پشت در موند. رفت خونه دوستش

دیگه پاشدم چای دم کردم و اینا

هی این لابلا کار هم میکردما. دیگه نمیگم. شام درآوردم و خلاصه دیگه مقاله ساعت نزدیکای 10 تموم شد

الانم از حمام آمده، ماسک صورت زده نشستم

میخوام مایو بخرم

بعدش فایل مقاله رو مرتب کنم. نمیدونم بخونم یا نه. دیگه حالم ازش بهم میخوره. هرچند استادم خیلی خیلی توی ادیتش کمک کرد. خیلیا. خدا حفظش کنه واقعا این پسرو :)

حالا یه ایمیلم حاضر کنم براش بفرستم که صب ببینه خوشحال شه. این هفته مقاله رو سابمیت میکنیم. استرس دارم نکنه ریجکت شه یه وقت. ولی نمیشه. خوبه!

البته از ته ریزالتش که سر هم کردیم زیاد راضی نیستم

اوه! الان یادم اومد گفتش که یه انووا تیبل هم اضافه کنم. اما توی نوتها چیزی ننوشته بود. نکنم یعنی؟ ولش کن دیگه. حالا اونو بیارم باید متن هم بیارم :| ایش

فردا میخوام جیم برم. نمیدونم وزنه بزنم یا فقط شکم. عصر دیر برم یا بعد ظهر. اینم از سطح دغدغه های یک دانشجوی پی اچ دی!

  • ۲۳/۰۱/۲۴

نظرات  (۲)

خانم دکتر تبریک😊کارهای مقاله و اینهمه کار مفید کردن

آفرین

مگه شما با spss سر و کار دارین؟

پاسخ:
مچکرم ^_^ این گوشی رو کنار بذارم کلی کار مفید میشه کرد
نه، ولی چون کارم اکسپریمنتاله یه سری تحلیل آماری ریز با اکسل انجام میدم. اتفاقا اینقدر استرس دارم که اشتباه نباشه اینا 🥲

بیقراری باسن ههههههههههه

منم مایو لازمم!

پاسخ:
به سفارش دوستم دارم توی سایت شین میگردم. چون زیاد استفاده ندارم قیمتاشم خوبه 
فقط چون ریترن نداره باید بسی دقت کرد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">