آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

1281

| چهارشنبه, ۲۵ ژانویه ۲۰۲۳، ۱۲:۵۳ ق.ظ

چهارشنبه، 00:43 بامداد، 25 ژانویه

 

خب امروز صب ساعت 9 اینا پاشدم. تا ظهر با دوست تهرانم و بابا کلی حرف زدم.

بعدش هی فک کردم کجا برم کجا نرم. دیدم هرجا برم الکی خرت و پرت میخرم و هم باید بارکشی کنم هم پولم میره و هم وقت و انرژیم.

به پیشنهاد همخونه یکمی بعد از ناهار رفتم جیم

توی راه اونیکی اف رو هم دیدم و یکمی حرف زدیم

هوازی و کر کار کردم. بعدشم برگشتنی رفتم سوپری و کاهو خریدم. سرکه بالزامیک گرفتم که جای سس به کاهوها بزنم. بعدشم رفتم دالارما و یکمی شوینده جات برای خونه به همراه کاغذ کاپ کیک گرفتم

میخواستم قالب بگیرم احساس کردم چیز بیخودیه و نیاز نیست. اما وقتی مواد رو ریختم توی کاغذ دیدم خیلی هم نیازه :))))

البته هیچکدومشون توی ایرفرایر جا نمیشد. بیشتر واسه این نگرفتم

خلاصه... اومدم خونه. یه زنگی به عین زدم و بعد از سالها باهاش یه کمی حرف زدم

ناهار فردا رو پختم. و بهش گفتم برای اونم میبرم. در کمال ناباوری کلا قد ناهار فردامون شد غذا! 

کاهو خورد کردم

کوکو سبزی درست کردم

کاپ کیک هم! این دفعه کاپ کیک هام بهتر شد. جالب اینه مواد رو زرتی از یخچال درمیارم و همینجور چشمی میریزم توی چاپر و مخلوط میکنم و میریزم توی کاغذ. مزشم که خوب شد. یه کوچولو پف هم کرد :))))

حالا تو ایران که بودم سه ساعت قبل مواد رو هم دمای محیط میکردم و پیمونه میزدم و قاشق و لیسک مخصوص و چه و چه :))))))) یعنی عاشق اون نحوه مخلوط کردن موادمم :))))

خلاصه که کلی هم با خواهر و جوجه جانم حرف زدیم. دیگه دوش گرفتم. دو تا تیکه کوکو و یه تیکه ناگت مرغ خوردم. البته روش نوشته بود چیکن استریپس. کلا شام بدمزه ای بود که به زور خوردم

و الانم از خستگی در حال غش کردنم. نه که خوابم بیادا. فقط پاهام درد میکنه

دیگه چی؟ فردا میخوام برم دانشگاه نمیدونم چه کاری میخوام انجام بدم. شاید یه سر رفتم لب. یه کمی با نرم افزارم کار کردم. کامپیوتر رو با دوربین ست کردم. نه الان که فک میکنم میبینم که کار هست! تا حالا فک میکردم دیگه کاری نیست انجام بدم :|

خب پس برم بخوابم دیگه...

  • ۲۳/۰۱/۲۵

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">