آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

1314 مقاله

| دوشنبه, ۱۳ مارس ۲۰۲۳، ۱۱:۳۶ ق.ظ

دوشنبه، 13 مارچ، 11:21 صبح

 

به دهنم نمیاد بگم پیپر  :)) با اینکه باکلاس تره

دیروز صب رفتم جیم. بعدش رفتم دوباره لولولمون :دی یه لگ پریروز خریده بودم مشکی. عوضش کردم و طوسی خریدم که با تاپم سته. خیلی ست قشنگی شد. از سیفتی زونم درومدم. به جا مشکی یه رنگ جدید خریدم. نکشیموووون ریسک پذیررررر:))))

اونجا در مورد پلنای گوشی هم پرسیدم. و تصمیم گرفتم گوشیمو بفرستم برای خواهرم. به یکی از بچه هایی که میره ایران هم مسج دادم و شب گفتش که برای من اوکیه، فقط گوشیتو نگیرن ازم! راستش یه خورده میترسم از این چیزاش ولی خب آدم باید ریکس پذیر باشه

خلاصه تصمیمم فعلا شد این که خودم یه گوشی جدید بگیرم با پلن استیودنتی، لونم لیز که بعد از 224 ماه پسش بدم و این گوشی خودمو بفرستم برای خواهرم. فقط موندم داداشمو چیکار کنم. متاسفانه اون امید بسته به این گوشی. ولی خب من دوست دارم الان بدمش خواهرم

بگذریم...

بعد از اونجا رفتم شاپرز تا یه مرطوب کننده بخرم. اونجا بودم که ایمیل اومد برای از طرف ژورناله که مقالت خوبه و اینا، اما اینم ریویوهاش. خدایی میترسیدم همون اول بسم الله ریجکت کنن. سه تا داور هم ریویو دادن. هنوز نخوندم. اومدنی دیدم منیجر کار جنرال مسج داده که میتونی یه دوساعت امشب بیای؟ گفتم اوکی. دیگه بدیو بدیو رفتم خونه ماهی گذاشتم ایرفرایر و برنجم داشتم. سریع نماز خوندم و یه دستی به سر و ریختم کشیدم وبعدش رفتم سر کار. خانومه هم خیلی خوشحال و متشکر بود و تکسم رو هم بهم داد. 

بعدش رفتم خونه اف بهش کمک کردم تی وی رو نصب کردیم. دیگه اومدم خونه 9:30 شب بود. بدیو بدیو یه قیمه بادمجون سرپایی درست کردم اصلا نمیدونم قابل خوردن هست یا نه! بعدشم رفتم دوش گرفتم و دوباره نماز و کلی صحبت این بین با خواهر و یکمی هم اتاقم رو تمیز کردم و خوابیدم. مگه خوابم میبرد؟ اینقدر تو مغزم حرف بود. ساعت از دو گذشته بود که خوابیدم و صبحم 7:30 اتومات بیدار بودم!

امروزم ساعت 4 بعد از ظهر با استاد میتینگ دارم. برم کامنتای داورا رو بخونم و بعدش ببینم چه خاکی باید رو سر ریپورتای بچه ها بریزم! اصلا یادم نبود باید به اونا هم نمره بدم....

  • ۲۳/۰۳/۱۳

نظرات  (۱)

ریسک پذیری غلیظی هم بوده دی: مشکی به طوسی

دلم رفت برای اینکه میگی ست خوشگلی شده

امیدوارم ریویو ها خوب باشه 

پاسخ:
:))))))
آخ کاش میشد عکسشو بذارم براتون
آره خوب بوده فقط باید روش وقت بذارم انجام بدم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">