آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

1384

| دوشنبه, ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۳، ۰۴:۳۱ ب.ظ

این خیلی عجیبه که این پسر هفته اولی که رفت خیلی پر شور و حرارت رفت

هر روز صبح بخیر میگفت و سریع پیامام رو سین میکرد

اما الان یه سه روزیه که هم مسج نمیده صبحها و هم وقتی من مسج میدم دیر سین میکنه

البته هربارم که دیر سین میزنه سریع عکس میفرسته که ببین من مشغول فلان کار بودم مثلا

نمیدونم دیگه

تا دیروز سعی کردم اگه یه روز اون مسج نداد من بدم

اما امروز دیگه مسج ندادم

حتی واتسپمو باز نکردم که لست سینشو چک کنم

چقدر مثل احمقا کل هفته پیش نشستم توی خونه و بهش فک کردم

نمیدونم ولی حس میکنم این داستان هم یه جورایی تمومه

ولی همون مدت کم هم خوش گذشت🤷🏻‍♀️

  • ۲۳/۰۹/۱۱

نظرات  (۴)

آسمان عزیزم برای یه عشق واقعی هیچوفت عجول نباش. قشنگی همه چیز به آروم آروم و در رهایی اتفاق افتادنه .

 

پاسخ:
اینو باید با آب طلا تتو کنم روی کمرم
اما چه کنم که عجولم!

رو کمرت تتو کنی فقط اون که اون پشته میبینه ، از من میشنوی بزن رو مچ دستت شاید کارساز شد 😁

پاسخ:
راست میگی تا الان از این زاویه بش نگاه نکرده بودم 😄😄😄😄
مثلا میزنم takes time

حالا شاید درگیر کاری.....یا یه مشکلی پیش اومده واسش مثلن.

راستش منم یه تجربه این شکلی داشتم که هیچ وقت نفهمیدم طرفم رو. شایدم من اون موقع زود واکنش نشون دادم و خراب کردم همه چی.

ما اینجا منتظریم بیای بازم با حرارت واسمون از روزای خوب تون بگی رفیق.

 

پاسخ:
ببین امروز مشاورم هم همینو گفت!
چه جالب. کاش میشد بیشتر تعریف کنی
مرسی واقعا 🥰🥰🥰 حس خوب و مثبتت از این پشت کامنتت هم معلومه. یکی از انگیزه هام واسه پست گذاشتن همین خوندن کامنتای مهربونایی مث توعه! من چقدر خوشبختم که شما رو دارم ♥️

من با یه نفر تو روزای سخت آشنا شدم. پسر خوبی به نظر می اومد. اکی بودیم و علایق مون نزدیک بود. هم رشته بودیم. اون دکتراشو تازه تموم کرده بود و تازه یه پوزیشن پسداک گرفته بود و خب ظاهرن درگیر تز واسه دانشگاه بود. همه چی خوب پیش می رفت تا یهو کمرنگ و کمرنگ تر شد. خب من اولش گفتم پیش میاد و لابد درگیر درس و کار شده ولی بعدش چون خودمم شرایطم اکی نبود بهش بی محلی کردم و همه چی یهویی تموم شد. بدون هیچ حرفی!! انگار هیچی بین مون نبوده هیچ وقت.

می دونی هیچ وقت نفهمیدم خب چرا اومد جلو و چی بین مون اتفاق افتاد که کمرنگ شد. البته خودمم صبوری نکردم. جبهه گرفتم سریع. چون پیش خودم می گفتم من نه کار بدی کردم و نه حرف بدی زدم.

پاسخ:
میدونی! امروز با مشاورم دقیقا در مورد همین موضوع حرف زدیم و اون تشویقم کرد که بدون پیش داوری ذهنی و بدون لج و لجبازی به طرفت نگاه کن و هیچ اشکالی نداره اگه بهش مسج بدی و شاید اون واقعا درگیره و یا شاید مشکلی داره و یا اصلا فک میکنه مسج دادنش تو رو اذیت میکنه. 
منظورم اینه که خیلی مهمه که ما تو ذهنمون چه فکری میکنیم و چه جوری رفتار میکنیم. همیشه باید یادمون باشه که رابطه یه طرفه نیست
امیدوارم که اتفاقای بهتر برات تو راه باشه و آدمای مچ تر سر راهت قرار بگیرن (یا آلردی قرار گرفته باشن)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">