آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

۱۳۹۰ سان دی

| يكشنبه, ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۳، ۱۱:۵۵ ب.ظ

امروز صب ساعت هشت اینا پاشدم

یه دو کلمه درس خوندم در حد معادلات در راستای ایکس و وای

یعنی کمر رستمو شکوندم

بعدش پاشدم صبونه خوردم و با دوچرخه رفتم جیم

بزای اولین بار دوچرخم رو پارک کردم و قفل و زنجیر کردم رفتم باشگاه با سلام و صلوات

وقتی برگشتم سر جاش بود!!!!

بعدش رفتم یه ۴۵ دقیقه ای همون دور و ورا چرخیدم و تایم لپس هم گرفتم ولی ویدیوش سرگیجه شد خیلی تند بود حالت بد میشه ببینی

اومدم خونه دوش گرفتم و ماهیا رو روشن کردم تا بپزن

تنها استفاده من از ایرفرایر فقط برای ماهیه!

بعدش ناهار خوردم و حاضر شدم رفتم سر کار

یکی شر..اب سفید اردر داد من قرمز دادم دستش. یعنی اینقدر پرت! 

دیگه شب برگشتنی باز هوای برگر زد به سرم زنگ زدم نون گفت رژیمم و این حرفا

س. راهم رفتم بیکری که تازه باز شده چیزکیک بگیرم که شکر خدا نداشتش

اومدم برم شاپرز یه شوینده صورت برای حمامم بگیرم که دو تا پسره وایت تو راه سر حرف رو باز کردن باهام و از این رپرزنتتیوهای چرچ بودن

حوصلم نکشید سریع راهمو کج کردم بیام اونور خیابون، الکی، دیگه شمارمو ازم گرفتن که ببرنم چرچ. باهاشون مکالمه هم داشتما اما خوشم نمیاد یکی اینجوری با زور پاپیچ آدم بشه

ولی شمارمو دادم و وقتی رفتن من دوباره برگشتم اونور خیابون رفتم شوینده و مسواک خریدم

بعد خواستم برم کیک یا خوشمزه جات بخرم که فروشگاه دومیه هیچی نداشت باز شکر خدا

پیگه اومدم خونه و مرغ و سالاد خوردم و سیر نشدم

راستی این پسر هم مسج داد که ویکندت چطور بود

منم یه ۲۰ دقیقه ای دیر جوابشو دادم اما وقتی دادم باز سریع سین کرد و جواب داد و کمی چت کرد باهام

گفت که ویکند مسافرت رفته بود

اینم از دلیل غیب شدنش

چی بگم والا

دیگه یه کمی کوچولو چت کردیم و دو تا دونه عکس از در و دیوار به هم فرستادیم و دیگه هیچی بدون خدافظی جواب همو ندادیم

نمیدونم خیلی عجیبه.از طرفی منطقیه که هیچ جای زندگی هم نیستیم و از طرفی با یک رشته نخ نازک ارتباطمون رو حفظ کردیم و چسبیدیم

نمیدونم چیه. امیدوارم اگه خیر توشه خوب پیش بره همه چی

خیلی خوابم میاد دارم پاره میشم

برم بخوابم

  • ۲۳/۰۹/۱۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">