آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

1407 از نشانه های بالا رفتن سن

| يكشنبه, ۱۵ اکتبر ۲۰۲۳، ۰۲:۰۵ ب.ظ

دیروز عصری سریع یه بسته گوشت چرخکرده تفت دادم

نصفشو تبدیل به مایه ماکارونی و نصفشو مایه لوبیا پلو کردم و فریز کردم برای نیمه دوم هفته

یکمیش هم ریختم روی سیب زمینی پخته و روش پنیر و ذرت چیدم برای شامم

شب قرار بود بریم رستوران ایرانی. رفتیم دم درش و حالمون داشت بهم میخورد. داخل نرفتیم

تصمیم عوض شد و رفتیم یه بار بغل خونه

اونجا هم 1 ساعت نموندیم 

در واقع ساعت 12 من تو تخت بودم

اینقدر پر شور و هیجان :))))

هیچی الکی اینهمه رسیدیم به خودمون

امروز صب ساعت 8 پاشدم 

صبونه خوردم و رفتم جیم

75 دقیقه ورزش کردم و ساعت 11 برگشتم

تو راه رفتم یه مرطوب کننده واسه پوست کویری صورتم بخرم

که تا 12 طول کشید انتخاب کنم

اومدم خونه پروتئین خوردم. دوش گرفتم و هیچی کمی لیزر کردم 

ساعت دوعه و نشستم دارم ویس استاد رو گوش میدم

امشب قرار بود بریم خونه الف اما فک کنم کنسله

فردا صب ساعت 8:30 باید دانشگاه باشم

بتونم تا 11 که شیفتمه کارامو انجام بدم عالی میشه

این فارست رو روشن کنم بذارم روی 3 ساعت مثلا

همش دارم به رفتارای این پسر فک میکنم

اگه از من خوشش نمیومد چرا اینقدر در مورد کشورش باهام حرف زد و در مورد کشورم پرسید؟ شاید میخواس به عنوان دوست معمولی اینا رو بدونه و من دچار سوتفاهم شدم؟

اگه نه چرا اون روز برام شکلات آورد و هفته پیش هر روز بهم مسج داد؟ چرا وقتی منو میبینه با روی خوش باهام برخورد میکنه؟ میخواد نایس باشه فقط؟

چرا براش گل خریدم کلی خوشحال شد و هی گفت تا حالا هیچکس برام گل نخریده بود؟

چرا گفت مرسی که اینقدر باهام نایس و خوبی؟

چرا هی میگفت این جزو برناممه که حتما برات یه بار آشپزی کنم؟

خب نمیگفتی اینا رو

من همچنان تصمیم دارم دیگه ازش هیچ توقعی نداشته باشم

 

پ.ن: امشب خونه الف بودیم

پرسید قبلا مگه هی پشت هم تکست میداد؟ گفتم نه

گفت پس چیزی عوض نشده صبر داشته باش.

  • ۲۳/۱۰/۱۵

نظرات  (۴)

من وقتی مطالب این مدلی میخونم انگار دارم یه بار دیگه زندگی میکنم

یه زندگی دوم...

 

به عنوان یه پسر میگم که این بنده خدا خیلی بعیده احساسش صرفا یه دوستی معمولی باشه

حالا درسته فرهنگ هامون خیلی فرق داره ولی ادمیم دیگه

این سطح از نایس بودن فکر نمیکنم بدون هیچ چیزی باشه

 

بعدم کاری نداره که شما یه جمع دوستانه جمع بشید ببین به بقیه هم همینقدر توجه میکنه و ...

پاسخ:
چرا؟ این اتفاقا برای شما هم افتاده؟
نمیدونم والا هرکی میشنوه این داستانا رو همینا رو میگه
برای خودمم عجیبه رفتاراش تناقض داره. ولی خب دارم تلاش میکنم بپذیرم که شاید سوتفاهم بوده…

جمع شدن سخته چون هیچ دوست مشترکی نداریم و تازه به سختی تونستیم چندبار دوتایی بریم جایی

من فکر می‌کنم پسری که تمایل به رابطه جدی داشته باشه بیشتر تلاش می‌کنه. یه کم بنظرم براش این رابطه علی‌السویه است. من جای تو باشه یه کم از این به یعد بی محلش می‌کنم حالا اگه حسو منظوری داشته باشه یه ذره به خودش بیاد اگه هم براش مهم نباشه دیگه تکلیفت روشن میشه. لطفا اصلا بهش پیشنهاد بیرون رفتن نده و اگه هم اون پیشنهاد داد اولیشو قبول نکن. بنظرم همه پسرهای همه جای دنیا مثل همن و اکه کسی رو بخوان بیشتر تلاش می‌کنند واسه رابطه و اینکه فرهنگش متفاوته حرفهای دلخوشکنکه

پاسخ:
موافقم باهات
تصمیم خودمم همین بود

نه کلا مطالب خاطرات رو میگم

میگم انگار داری بار دوم زندگی میکنم

 

در مورد جمع چند نفره هم به نظرم همون جمع 4 نفره هم میتونه کمک کننده باشه حتی

پاسخ:
نمیدونم. تصمیم دارم این ماجرا رو بذارم با جریان و سرعت خودش پیش بره

بالاخره از میم نوشتم 

پاسخ:
ای ول
خواهم خواندت!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">