آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

۲۶ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

411

| شنبه, ۳۰ دسامبر ۲۰۱۷، ۰۱:۵۳ ب.ظ

لامصب تنقلات مفید  چرا انقدر گرونن؟ الان تصمیم گرفتم به جا چیپس و آت آشغال انجیر خشک و پسته و بادوم بخرم. ولی گرون تموم میشه. اما امیدوارم عمل کنم. تنها ایراد اینه که اگه بخرم بیارم خونه  تا تمومش نکنم اون شب خوابم نمیبره :)

410

| شنبه, ۳۰ دسامبر ۲۰۱۷، ۰۱:۵۰ ق.ظ

یادت باشه با هیچکس اوتقدر صمیمی نشی که نتونی جمعش کنی. مخصوصا آدمهایی مث ییل که گارد تدافعی و بعضا حمله ای دارن. خیلی این بچه سیستم حمله اش فعال شده. باید با این هم فاصله ام رو حفظ کنم. اون از آقای دوس پسر که کلی لیچار بارم کرد. که دور خودت حصار کشیدی. یکی نیس بش بگه آخه تو فوضولی؟ آی هیت اوری وان!

409

| جمعه, ۲۹ دسامبر ۲۰۱۷، ۰۴:۵۶ ق.ظ

خیر سرم اومدم کاراملا رو تو قالب خالی کنم که تا به جوش برسه یه کار کرده باشم. تا سر برگردوندم دیدم شد آنچه شد. شانس آوردم مامان تازه از آشپزخونه رفته بود. با چه گانگستربازی گازو پاک کردم بماند. بعد از عمری لاک جگری زده بودم که اونم همش لب پر شد :|


-استاد هنوز از چهارشنبه پی امم رو سین نکرده.

-خودمم از چهارشنبه رو استندبایم.

-چه کنم چیکار کنم تا دل من ساز شود.

408

| چهارشنبه, ۲۷ دسامبر ۲۰۱۷، ۱۲:۴۹ ب.ظ

ویندوز رو عوض کردیم. الان دارم دونه دونه نرم افزارامو نصب میکنم. ایش. چه کار بیهوده ای! امیدوارم دیگه اسیر ویروس نشه لپ تاپم تا کارامو با فراغ بال انجام بدم ایشالا. البته یکی از رماش رو دراوردیم. اما خب کنده لامصب. حالا ایشالا حالش خوب شه. ایشااااالا

آخه خانوم دکتر! آخه لامصب! آخه نود تومن واسه چهل دقیقه مشاوره؟ اون هم بنا بر تشخیص خودت؟ آخه انصافت کجاس؟ به کدامین گناه؟ من بگم غلط کردم و برگردم به رابطه غلطم بهتر نیس آیا؟ تا برم مشاوره بگیرم با این هزینه هنگفت! اون وقت اگه بهم بگه بهم بزنین که خودم از قبل هم همین تصمیمو گرفتم. نود تومن بدم که تاییدم کنه؟ اگه هم بگه که نه بمون و با هم بسازید و به درد هم میخورید اونوقت نود تومن هیچ؟ البته اون موقع میتونم پولشو از خود خان بگیرم! الان من چه کنم آیا؟ آخه عروسی نین هم در پیشه، کفش و کیف و شال و کادو... هی خدا. قربون کرمت....

تازه امروز بعد از دو سه هفته از شروع ترم جدیدم خانوم مدیر آموزشگاه میفرماین جمع ساعتهات رو بنویس برامون تا چکت رو   اوکی کنیم. اوه چه دست و دل بازید شما. حالا تاریخ چکتون کی هست! انگار شما خود چلاقید که چهار تا عدد رو جمع بزنید. آقا جیب ما رو نزنید فقط انصافا!


407

| دوشنبه, ۲۵ دسامبر ۲۰۱۷، ۰۸:۲۵ ق.ظ

بچه ها نشستن به امتحان دادن و منم بیکار پشت میزم. جیش دارم اما نمیتونم کاریش کنم. عاشق این جلسه های آخرم که جاهامون عوض میشه. من میشینم مث خانوما و اونا میفتن به تکاپو. هرچی بیشتر نگاهشون میکنم میبینم بیشتر از تک تکشون بدم میاد. دست خودمم نیست. هی میگم بابا اینا نفهمن وجودشون و ذاتشون همینطوریه. هی میبینم نه. نمیتونم دوسشون داشته باشم. البته جز یکی دوتاشون که صاف و رو راستن و یکی که فوق العاده شاگرد خوبیه. بقیه چندشن. مخصوصا اون غرور کاذبه، اون بچه غوله، اون مدرسه ایه و اون ریشوعه.... آخ که چقدر گشنمه. دلم یه چیز گرم خوشمزه میخواد. چند روزه ها. اما خب از شنبه که دانشگاه رفتم، یعنی در واقع از روز قبلش یه وعده درست و حسابی نخوردم. این کله خر که ته نشسته فک میکنه من نمیفهمم داره تقلب میکنه؟ خر باباته فسقلی! چقدرم بهم لبخند میزنه... دوس ندارم ترم دیگه بیام. البته از طرفی هم مطمعنا ترم دیگه با اینا نخواهم بود وکلاس راحت تری خواهم داشت. اما خب کی کارهای پایان نامم رو بکنه؟ نمیدونم... استاد که گفت کلاساتو کم کن. اما مگه پول تو جیبیم رو استاد میده؟  خدا کنه بفهمم اینجا قراره ساعتی چند باهام حساب کنن. اون یکی آموزشگاه پدسگ که یه قرونم کف دستم نذاشته هنوز از اول مهر. حالا ایشالا این هفته تصمیممو میگیرم. این هفته حتما وقت کنم پیش یه مشاور برم. هرچند که تو تصمیمم به نظرم کار درستی میکنم و از نظر روانی آرومم. اما بهتره که با یه اهل فن مشورت کنم. البته دیشبم احساس میکنم دندون قروچه کردم تو خواب...



#من_و_مونولوگهام


-پس از تصحیح: چقددددر تقلب کرده بودن! چطور من نفهمیدم!ـ البته به جز اون یه مورد که ته نشسته بود و کتابش رو ازش گرفتم ;)

I know that one day I'll leave this city

| دوشنبه, ۲۵ دسامبر ۲۰۱۷، ۰۳:۳۰ ق.ظ

همیشه از خودم می‌پرسیدم چرا من تو این شهر دنیا اومدم؟

و مطمئنم که روزی از این شهر می‌رم...