آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

۱۰۹۹

| چهارشنبه, ۱۶ ژوئن ۲۰۲۱، ۰۷:۵۸ ب.ظ

پریروز رفتم چشم پزشکی. چکاپ شدم و گفت چشم چپم آستیگماته. جفتش رو بیست و پنج صدم نوشت. گفتم عینک میخوام برای کار با کامپیوتر. خلاصه از همونور رفتم عینک فروشی و عینک مورد نظرم رو بعد از تست هزار مدل انتخاب کردم. عدسیش شد ۸۰۰ و خورده ای و قابش هم ۶۷۰ و در مجموع ۱۴۷۰ تومن برام حساب کردن 

دیروز مامان گفت عینکتو عوض کن. خوب نیست. ولی من توجه خاصی نکردم به حرفش. از این به بعد باید برای خودم زندگی کنم. پس باید بتونم پای تصمیمام وایسم!

الان دارم میرم آزمایش خون. چکاپ شم. از ییل خواستم برام سونوگرافی هم نوشت‌. خیلی گشنمه از دیشب ناشتام. هر وقت میخوام آزمایش خون بدم به حریص ترین حالت عمرم میرسم :)

این از این

ینو نوشتم تا از خرجهام بدونم. کلییییی خرج مونده. اما خدا کمک میکنه :)

۱۱۰۸

| پنجشنبه, ۱۰ ژوئن ۲۰۲۱، ۰۹:۵۳ ق.ظ

پاس ریکوئست...

| پنجشنبه, ۱۰ ژوئن ۲۰۲۱، ۰۳:۲۲ ق.ظ

پس من کی پاس ریکوئست میشم؟ ها؟

۱۰۹۷

| سه شنبه, ۱ ژوئن ۲۰۲۱، ۰۴:۰۷ ق.ظ

عدل امروزی که زیر مانتوم تی شرت پاره پوشیدم باید روز اندازه گیری سایزامون توسط همکارمون باشه؟؟؟

 

تا الان که پیچوندم. تا آخر وقتم بپیچونم فردا لباس با آبروتر بپوشم.

امروز پمپ پره ای رو شکافتیم و از درون دیدم

سفرنامه نوشتم. باید ادیت و تکمیل کنم

 

1096

| دوشنبه, ۳۱ می ۲۰۲۱، ۱۰:۲۹ ب.ظ

بیا قربون سرم برو

مرتیکه داغون استرسی

خیلی کند داره پیش میره. میخواست فوضولشو بشناسه که تویی‌ به تو چه الدنگ

۱۰۹۵

| چهارشنبه, ۲۶ می ۲۰۲۱، ۰۵:۰۸ ب.ظ

نشسته ام توی سالن پروازهای خروجی

منتظر اعلام پروازمون برای رفتن به گیت.

 

خسته و داغون و کوفته

زود رسیدیم

به خودم نگاه میکنم.

یاد روزای گذرونده ام میفتم. قدم به قدم تا به اینجا اومدم. پارسال؟ تصورشم نمیکردم امسال این موع در گیر و دار این کارها باشم. خدایا شکر و کمکم کن برای ادامه مسیرم...

1094

| سه شنبه, ۲۵ می ۲۰۲۱، ۱۰:۵۵ ب.ظ

فردا این موقع رو آسمونم.

جمعه نوبت انگشت نگاری اینا دارم. امیدوارم بعدش سریعتر ویزا شم و کارام روی غلطک بیفته و کمی از بار فکریم کم شه. چهارشنبه نوبت دندون پزشکی گرفتم. اونم امیدوارم خوب بشه

امروز مرخصی گرفتم. کلی کار دارم. از نظافت شخصی بگیر تا بستن چمدون (البته بار زیادی نمیبرم) و درست کردن خوراکی برای راه و آماده کردن مدارک و ...

برم عوارض خروجمو پرداخت کنم :|

۱۰۹۳

| جمعه, ۱۴ می ۲۰۲۱، ۰۷:۰۴ ق.ظ

بلخره تونستم برای ترکیه وقت رزرو کنم

 هفته اول خرداد باید برم. امیدوارم یه تور خوب هم گیرم بیاد. و امیدوارم بتونم از همینجا تست بدم برم. چون تهران نمیخوام برم خونه خواهرم. میخوام انشالله مستقیم برم فرودگاه‌.

برم این رو هم انجام بدم و بریم برای مرحله های بعدی

امیدوارم همه چیز به خیر و خوشی پیش بره

باید مقداری دلار د ولیر بخرم. احتمالا بیشتر دلار. و شاید بتونم از اونجا چمدون خالی بخرم و با خودم بیارم. انشالله که با خودم ببرم دیگه پاییز

اول خرداد هم معاینه دندون پزشکی دارم

 احتمالا دو تا از عقلهامو در بیارم. کاری که همیشه ازش ترسیدم. امیدوارم اونم راحت پیش بره 🥴

بعدش پر کردنیا و سایر چکاپ ها

و اما مشاورم... اصلا نمیدونم خوبه یا نه‌ و خوب داریم پیش میریم یا نه.

خودم که پیشرفتی حس نمیکنم. و انگار فقط هفته به هفته ویزیت میدم حرف بزنیم فقط. بیشترم خودش حرف میزنه. من راستش زیاد دوسش ندارم. و نمیدونم چیکار باید بکنم...

چی بگم والا...

۱۰۹۲

| دوشنبه, ۱۰ می ۲۰۲۱، ۱۰:۵۴ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۰ می ۲۱ ، ۱۰:۵۴

1091

| پنجشنبه, ۶ می ۲۰۲۱، ۰۱:۴۳ ق.ظ

دیروز از خواب پاشدم احساس کردم روزای خاصم از رگ گردن بهم نزدیکتره. بنابراین ب جای پد پارچه ای از پد معمولی استفاده کردم و بله حدسم درست بود‌. سر کار فهمیدم که خودشه.

داشتم فک میکردم فرداش یعنی امروز رو مرخصی بگیرم یا نه. که خبر اومد امروز تعطیلیم. و اینگونه شد که من امروز خونه موندم. دلم درد میکرد صبح. حال نداشتم پاشم ولی بلخره پاشدم و صبونه خوردم و یه قرص هم انداختم بالا بلکم کمی بهتر شم. ولی هنوز کمی دردناکم. تا ساعتای ۱۰ اینا تو گوشی چرخیدم. بعدشم پاشدم موسیقی تمرین کنم. 

نگفتم جلسه با مشاور رو ادامه میدم. حقیقتش خیلی احساس خوبی ندارم. نمیدونم این منطقیه یا نه. ولی اون همش یا داره گوش میکنه و یا داره راجع به خودش حرف میزنه. نه ازم چیزی میخواد بگم یا انجام بدم و نه هیچی. بیشتر شبیه خاله زنک بازی و غیبت پشت سر مامان بابامه که بخاطرش پول هم میدم. خیلی خوشم نمیاد ولی فعلا نمیخوام قطع کنم. شاید بهتر شد. من اوایل فقط میگفتم عصبانیم و اون گوش میکرد و از روابط خودش با مادرش و نحوه برخوردش با موقعیتای مشابه میگفت و واقعا حالم بهتر نمیشد. فقط فکر میکردم میخواد منم مثل خودش باشم. تا جلسه قبل که بهش گفتم. و گوش کرد و من چند تا موضوع راجع به بچگیام و احساسم اون موقع بهش گفتم که تازه رسید به ریشه یابی مشکلاتم. در واقع انتظار داشتم زودتر شروع کنه به ریشه یابی نه بعد از دو ماه. چه میدونم....

القصه هنوز با مامان مسئله دارم. این روزا بیشتر هم رو نمیفهمیم. نمیدونم از کی اینقدر سخت شدم من. هر چی فکر میکنم هم یادم نمیاد...

 

 

جدیدا وقتی از یکی پول قرض میکنم همش به این فکر میکنم که زودتر پولشو پس بدم تا یه وقت دینش رو گردنم نمونه. نه که نخوام دین داشته باشم ولی نمیخوام این وسط قرض بمونه الان همون حسو به پول واو دارم که گفت بعدا میگیره ازم. 

فعلا همینا