آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

۱۸ مطلب در ژانویه ۲۰۲۰ ثبت شده است

864

| جمعه, ۱۷ ژانویه ۲۰۲۰، ۰۲:۱۵ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۷ ژانویه ۲۰ ، ۱۴:۱۵

۸۶۳

| چهارشنبه, ۱۵ ژانویه ۲۰۲۰، ۰۲:۲۵ ب.ظ

نین خیلی دهن لقه و اینو تازه فهمیدم

عمیقا از گفتن یه سری مواردم بهش پشیمونم

862

| چهارشنبه, ۱۵ ژانویه ۲۰۲۰، ۰۲:۲۳ ب.ظ

خوشحال نیستم :|

861

| چهارشنبه, ۱۵ ژانویه ۲۰۲۰، ۰۱:۱۲ ب.ظ

الان نظریه م..ا...زل..و رو خوندم و آه از برگهام.... sad

#من_و_حقایق_زندگی_:(

860

| چهارشنبه, ۱۵ ژانویه ۲۰۲۰، ۱۲:۵۷ ب.ظ

حالم بده.

احساس حسرت و اندوه و ناامیدی و ناتوانی و کلی حسای منفی دیگه دارم

وقتی به پدرم در مورد آرزوها و اهدافم میگم و هیچی نمیگه

وقتی بزرگترین عکس العملش یه پوزخند و نهایتا تمسخر منه

چه فرقی با اون دوس پسر الدنگم میکنه که بهم سرکوفت میزد که به هیچکدوم اینا نمیرسی

حالم خرابه

وقتی هیچ دوستی ندارم که باهاش وقت بگذرونم (هر چند نین رو دارم)

وقتی مادرم میره بیرون نمیتونم تو اتاقم به کارام برسم و باید حتما برم در محضر مادربزرگ

از همشون بدم میاد

حوصله هیچکدومشون رو ندارم

خسته شدم از همه چیز

اینجا هرکسی فقط به فکر خودشه

همه تواناییهای منو نادیده میگیرن

وقتی از پیشنهاد فوق العاده کاری که بهم شده به پدر و مادر میگم و بازم جدی نمیگیرن

و مادرم میگه اونا فهمیدن این چیه ما نمیدونیم :| اینجا بود که فهمیدم واقعا به من پشیزی اعتماد ندارن و فک میکنن من همون پخمه تو سری خورم

کاش میتونستم خودمو بهشون ثابت کنم

حتی الانم نگران غذا نخوردنم نیس! نگران اینه که اگر غذا خوردم شیر گازو نبندم!

هه 

واقعا دوس دارم به جایی برسم تا همه این آدما بفهمن در اشتباه بودن

کاش بتونم این مدرک لامصبو با نمره بالایی که انتظارش رو دارم بگیرم....

امیدوارم ...

859

| دوشنبه, ۱۳ ژانویه ۲۰۲۰، ۰۴:۲۰ ق.ظ

خب خیلی وقته ننوشتم... دیروز با نین رفتیم پارچه فروشی و برای عروسی سین پارچه گرفتم تا پیراهن بدوزم. انشالله که قشنگ و شیک و باکلاس میشه. پارچه هه 370 تومن شد. فقط گیپورش متری 700 بود که من 25 سانت خریدم :| وای خیلی گرون بود به نظرم!

دیگه دیروز به باشگاه نرسیدم و شام با هم رفتیم پیتزا خوردیم.

روز شنبه و جمعه اصلا حال خوشی نداشتم. اینقدر عصبی و افسرده بودم که چند باری گریه کردم :(

روز پنجشنبه تازه حالم بهتر شده بود. استرسم کمتر شده بود. ناهار یهویی رفتم خونه نین. با هم ناهار خوردیم و عصری رفتیم شهرداری. نشستیم یه دکه و چایی با زولبیا خوردیم :) دو تا کتاب جدیدم خریدم برای زبانم.

خیلی خوش گذشت!

از جمعه تا چهارشنبه هم نگم براتون با اون حال داغونی که داشتم :|

شنبه رفتم یه هندزفری خریدم 37 تومن اما به دوست جدیدم گفتم 60 تومن. 

دوشنبه هم که جلسه دوم لیزرم بود. خیلی خوب شدم و راضیم ازش به شدت!

دیگه جونم براتون بگه که چی؟ هیچی زبان میخونم و اسپیکینگم به شدت بهتر شده. حدود یه نمره پیشرفت کردم. البته که جای کار داره هنوز. اونم در اثر صحبت با دوست جدیده که اینقدر روانتر شدم

۸۵۸

| جمعه, ۱۰ ژانویه ۲۰۲۰، ۰۷:۰۸ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۰ ژانویه ۲۰ ، ۰۷:۰۸

857

| پنجشنبه, ۲ ژانویه ۲۰۲۰، ۱۰:۰۸ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۲ ژانویه ۲۰ ، ۱۰:۰۸