آسِمـــــان می‌نویســـد...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۰۲
    260
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۶/۰۵/۱۵
    265
  • ۱۵/۱۱/۱۶
    210
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264
  • ۱۷/۰۴/۲۳
    ...
  • ۱۵/۱۰/۳۰
    287
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
محبوب ترین مطالب
  • ۱۵/۰۷/۱۵
    263
  • ۱۶/۱۰/۰۴
    291
  • ۱۶/۰۴/۱۹
    240
  • ۱۵/۰۷/۳۰
    265
  • ۱۶/۰۱/۱۸
    228
  • ۱۶/۰۵/۰۳
    257
  • ۱۶/۰۴/۳۰
    254
  • ۱۷/۰۲/۰۷
    310
  • ۱۵/۰۷/۲۴
    264

۱۹ مطلب در سپتامبر ۲۰۲۰ ثبت شده است

زیبا نیست؟

| چهارشنبه, ۱۶ سپتامبر ۲۰۲۰، ۰۹:۰۴ ق.ظ

روز اول کاریت پریود شی :!

  • ۰ نظر
  • ۱۶ سپتامبر ۲۰ ، ۰۹:۰۴

۹۸۸

| سه شنبه, ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰، ۰۴:۳۰ ق.ظ

 حوصلم سر رفت. ولم کنید برم بی شرفا :(((( 

رایتینگم موندهههههه

  • ۰ نظر
  • ۱۵ سپتامبر ۲۰ ، ۰۴:۳۰

استخدام

| سه شنبه, ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰، ۱۲:۴۲ ق.ظ

زاییدم. حالا کی میخواد از فردا ۷ صبح سر کار باشه؟ چه غلطی بود من کردم بدون تحقیق و تفحص؟

  • ۲ نظر
  • ۱۵ سپتامبر ۲۰ ، ۰۰:۴۲

سگ تو پی ام اس

| دوشنبه, ۱۴ سپتامبر ۲۰۲۰، ۰۷:۴۳ ق.ظ

از خودم و این زندگی کوفتی و هرچی شغل و درآمد و مصاحبه شغلیه و این آفتاب تخمی که کل راه تا مغازه تو چشمم بود و این مغازه و این کفشای تخمی تخت که ضربه رو از آسفالت تا مهره گردنت انتقال میده و این صندلی فوق تخمی که کل ستون فقراتت خورد میشه روش نشستنی و هر ۲۴ ساعت روز که برای کار کردن هر ۴ تا اسکیل کمه و خودم و خودت و حتی فکر اینکه یکی بهم علاقمند شه و ابراز علاقه کنه و بریم با هم زندگی کنیم، از هرچی استاد سگ پدره که ایمیل آدمو با یه جمله کوتاه تخمی جواب میده و هرچی دکتر پوست مغرور تن لش، از خودم و از این زندگی، از همه بیزارم

سگ تو روح نداشتت پی ام اس...

  • ۰ نظر
  • ۱۴ سپتامبر ۲۰ ، ۰۷:۴۳

۹۸۵

| دوشنبه, ۷ سپتامبر ۲۰۲۰، ۱۱:۵۲ ق.ظ

من میخوام اینستا رو ترک کنم.

  • ۱ نظر
  • ۰۷ سپتامبر ۲۰ ، ۱۱:۵۲

984

| يكشنبه, ۶ سپتامبر ۲۰۲۰، ۰۸:۳۵ ق.ظ

امروز رفتم به یه مصاحبه کاری

صب ساعت 8 با بابا زدیم بیرون و تا اونجا رو پیدا کردیم فکر کنم 8:40 بود. خیلی خوب رسیدیم. انتظامات من رو برد یه واحدی پیش یه خانومه و اونجا هم بردنم تو یه اتاق کوچیک 2 متری شاید با دوتا صندلی :-/ بهم کلی کاغذ دادن که شامل اطلاعات خودم و سوالات ریاضی و هوش و زبان بود. دیگه با سرعت برق و باد جوابشونو نوشتم و سریع پاشدم که بیشتر از اون تو محیط بسته نباشم. تازه به اون آقایی هم که پشتم نشسته بود و ماسکشو کشیده بود پایین تذکر دادم.

خلاصه از اونجا فرستادنم پیش یه مهندس و اونم ازم راجع به پروژه کارشناسی و نرم افزارا و این چیزا پرسید. فقط سیکل تبرید رو ازم پرسید که بلد نبودم و خیلی ضایع بود :(

اینم بهم گفت که برو انتظامات و دیگه کاری نداری. اومدم انتظامات گفتن میتونی بری. اومدم بیرون و سوار ماشین شدیم که یه نگهبانی اومد و صدام کرد که برگرد. خلاصه برگشتم و دوباره رفتم توی همون ساختمون اولی.

خلاصه اونجا فرستادنم پیش مدیر منابع انسانی و همون سوالای مزخرف قبلی رو تکرار کرد که نرم افزار چی بلدی و بلا بلا بلاووو... و بعد دوباره شوتم کرد سمت نگهبانی. این بار نگهبانی با یه پاس عالی منو انداخت تو اتاق مدیر عامل کارخونه. خلاصه اونم نزدیک نیم ساعتی مخمو کار گرفت . بیشتر سوالای روانشناسی و عمومی و کتاب و فیلم و این جور چیزا پرسید ازم... نهایتا بهم گفت تو جای من، خودتو استخدام میکردی. فک کنم قطعا نگفتم آره اما گفتم یه شانسی به خودم میدادم. دیگه اینا رو کامل و جامع برای دوستم تعریف کردم. اینجا میشه بار سوم واسه همین زورم میاد جزییات رو بنویسم. 

اینقدر خسته ام که خدا میدونه. انگار رفتم تو کارخونه کار کردم! خلاصه دیگه اونم گفت ما ارزیابی کنیم و تصمیم بگیریم. منم اومدم. با بابا رفتیم من برم دارالترجمه تا مدرک کارشناسی و ریزنمراتمو بدم ترجمه. بابا هم بره برای عمه نوبت اسکن بگیره. خلاصه بگم 400 تومن فقط برای ریزنمرات و مدرک و تاییدیه دادگستری دادم. تاییدیه وزارت حارجه رو نگرفتم اما گفت که میتونم بعدا هم تاییدیه ش رو اضافه کنم.

آها، مرده مدیر عامله ازم پرسید که چرا نمیری ازایران؟ زبانت که خوبه و تو این سن و سال خانم به این باهوشی چرا نمیری؟ گفتم نهههههه! میخوام بموووونم. (در را باز کرده و به آرامی به سوی دارالترجمه روانه میشود :))))))) ) پرسید چرا. چرت و پرت جواب دادم. ولی مرده تیز بود. من گفتم زبان تا آیل..تس پیش رفت! ولی خب منم تیزم ^_^

واقعا نمیدونم تو این اوضاع و شرایط اتفاق درست و مناسبیه که برام بیفته؟ واقعا نمیفهمم. خدایا حکمتت رو شکر. آخه تا اون موقع که در به در دنبال چیزی هستی به سختی و دشواری برات جور میشه. حالام که دیگه دارم ذره ذره میکنم از اینجا داری واسم چی رو میکنی؟ بازم میگم... امیدوارم هرچی که خیر و صلاحه اتفاق بیفته

  • ۲ نظر
  • ۰۶ سپتامبر ۲۰ ، ۰۸:۳۵

983

| يكشنبه, ۶ سپتامبر ۲۰۲۰، ۰۶:۱۶ ق.ظ

مدارکم رو بردم برای ترجمه و همونجا کل مبلغ رو جیرینگی کارت کشیدم.

کاش این استباه رو نکرده بودم :(((((((

 

  • ۰ نظر
  • ۰۶ سپتامبر ۲۰ ، ۰۶:۱۶

982

| چهارشنبه, ۲ سپتامبر ۲۰۲۰، ۰۱:۲۳ ب.ظ

راجع به روانیهایی که این روزها به اشتباه مسیرشون به زندگی من خورد چیزی نمینویسم. چون به زودی پاشون رو از زندگیم قطع کردم و اعصاب و روان خودم رو راحت.

امروز کلا تایم آزمون رو فیکس کردم و تمام. خیالم راحت شد و الان با انگیزه و پشتکار بیشتری درس میخونم. درسته که هرچی میخونم حس میکنم کمه. ولی تمام توانمو به کار میبندم

دیروز رفتم مطب یه آقای دکتر تا کمی بهش کامپیوتر یاد بدم. در واقع در حد کلیک کردن و باز کردن و بستن سایت... البته 1.5 ساعت پیشش بودم و تلاش کردم مشکلش رو حل کنم که انگاری زیرساختی بود و حل نشد. 100 تومن هم ازش گرفتم. امیدوارم که راضی باشه. به نظر خودم که زیاد بود. ولی اون داد...

این روزها هر روز یه درس از کتاب رایتینگم میخونم. بلخره کتاب مورد علاقمو پیدا کردم. فعلا تئوری میخونم. اما امیدوارم که توی عملم هم تاثیر بذاره.

تا امروز 5 تا از درساشو خوندم. کلا حدودا 20 درسه. یعنی به امید خدا دو هفته دیگه تمومه ^_^

میخوام هر شب یه رایتینگ خوش ساختار هم بخونم. حالا امشب که هنوز نخوندم ولی حتما قبل خواب خواهم خواند. دیگه برم کم کم بخوابم که صبحم زود پاشم...

 

  • ۱ نظر
  • ۰۲ سپتامبر ۲۰ ، ۱۳:۲۳

981

| سه شنبه, ۱ سپتامبر ۲۰۲۰، ۰۶:۲۸ ق.ظ

همین الان آزمون رو ثبت نام کردم. بزرگترین کارت به کارت عمرم بود :/

یه آزمون آزمایشی هم نوشتم که در مقابل آزمون اصلی پول خورد به حساب میاد. امیدوارم که بهترین نمره رو بگیرم و پولم حروم نشه ^_^

  • ۱ نظر
  • ۰۱ سپتامبر ۲۰ ، ۰۶:۲۸