643
زنگ زدم دانشگاه گفتن مدرکت آمادست. بیا بگیر
حالا عَنَر عَنَر باید راه بیفتم برم تا اون خرابشده اون مدرک وامونده رو بگیرم بیام :|
مردم آزارا
- ۳ نظر
- ۱۰ آوریل ۱۹ ، ۰۳:۵۹
زنگ زدم دانشگاه گفتن مدرکت آمادست. بیا بگیر
حالا عَنَر عَنَر باید راه بیفتم برم تا اون خرابشده اون مدرک وامونده رو بگیرم بیام :|
مردم آزارا
صبح ساعت ۱۱ بیدار شدم.
صبونه خیلی خیلی کم خوردم
به امید ناهار
اما مامان اومد گفت ناهار نداریم
تازه میخواست یه چیزی درست کنه نذاشتم
یه تیکه از ساندویچ دیشبم اضافی اومده بود که اونو با دوغ خوردم
گفتم گشنم بشه یه نیمرو میزنم
اونم راحت شد بنده خدا
بعد از ظهر ساعت ۵ با شین قرار دارم
بعد از اونم میرم دکتر
یادم باشه ضدآفتاب بخرم
از صب دو کلمه فقط ترجمه کردم
همش درگیر بن کتاب بودم
:|
مسخره!
امروز یکی از بچههای دوران کارشناسی رو دیدم
کنار پیاده رو واستاده بود
یه لحظه با هم چشم تو چشم شدیم و نمیدونم شناختم یا نه
اما سرشو برگردوند اونور
اعتراف میکنم اونقدر ترسو و بی اعتماد به نفس بودم که از کنارش رد شدم اما به خودم جرات ندادم صداش کنم و حداقل به یاد ایام قدیم یه سلام و علیکی باهاش کنم
الان پشیمونم.
خیلی اعتماد به نفس پایینی دارم
تا اونجا که حتی از گرما و هوس داشتم میمردم اما به خودم اجازه ندادم یه بستنی قیفی واس خودم بخرم :|
اینقدر تباه :|
پیرزن همسایه از ساعت ۵ اومده اینجا همچنان هست
یه کمی زیادی کنجکاوه وگرنه مشکلی باهاش ندارم
بماند
چند شبه خوابم بدجوری بهم ریخته. نمیدونم تاثیر بدخوابیای تعطیلاته یا پی ام اس، به هر حال شبا تا خوابم ببره و تا صب که پاشم واقعا عذاب میکشم
امشب یادم باشه یه لیوان شیر بخورم
میخواستم به بابا بگم برام دوغم بخره :|
در این حد بی خواب :(
یه کمی کد رو کار کردم
یه ترک لیسنینگ گوش کردم
بعد از ناهار باز رفتم سراغ یه کد سبک تر
نوشتمش
یه چرتی زدم
رفتم باشگاه
اومدم
حلوا پختم
با مامان افطاری خوردم
حالام اومدم اتاقم. هیچی
اصلا از لحاظ علمی هم ثابت شده، محال ممکنه ناهار سیر بخوری و بعد از ظهر بتونی بیدار بمونی
رفرنس؟ مقاله کنفرانسی قبوله؟
یکی از مقاله های منو بزنید
نمونه آزمایشگاهیشم خودم.
والا!
پاره کرد خودشو اینقدر عکس پروفایل تلگرامشو عوض کرد
قاعدتا من نباید چک کنم اما نمیتونم
اما باز نمیکنم عکساشوها
پاره شید شما
جر دادی خودتو دوست سابق بر این!
متاسفم واست با این زن گرفتنت
ریدی کلا در زندگی
این کلیپ «عاشق شدی؟» مهران. مد.ی.ر.ی خیلی روم تاثیر میذاره. اصن هر بار نگاه میکنم به جوری میشم
وقتی میپرسه عاشق شدی؟ و طرف یه خنده تلخ میکنه
یا یه جوری نگاهش میکنه که چی بگم؟
اون منم
فک کردم اگه بهم بگه دوسم داره منم بلافاصله بهش میگم دوسش دارم
دیگه فرصتو از دست نمیدم
....
نشستم رو تخت، با یه لیوان شیر . یه دونه موز.
مقاله رو ادیت میکنم
امروز که کار داشتم کلی مهمون اومد
کلی مقاله خوندم
نه کاملا
از اینا که سرسری نگاه میکنم ببینم اون چیزی که میخوامو داره یا نه
با استفاده از ابزار فایند.
ولی خب خیلی وقت میگیره
هنوز تموم نشده
امروز استاد بهم ویرایش تقریبا نهاییشو فرستاد تا یه سری تغییرات بدم
میخوام قبل از اینکه بخوابم بهش بفرستم
نمیخوام بذارم برای فردا دیگه
امیدوارم بتونم سر و تهشو هم بیارم
آی هوپ سو
این شا الله!